سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتقام.

دلم می خواست
با قدم های محکم
میرفتم جلوش وایمیسادم و
دستمو میبردم عقب و
یه دونه محکم می خوابوندم تو گوشش
جوری که کاملا قرمز بشه
تو صورت کسی که همه چیزو زیر سوال برد.

پ.ن: آخرش یه روز،
قلب تو دیگه
حتی اسممو از یاد میبره
پنجره ها رو
وا میکنی تو
خاطره هامونو باد میبره



[ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 6:30 عصر ] [ ن ر گ س ] نظر