اتل متل يه بابا ،دليروزاروبيمار
اتل متل يه مادر ،يه مادر فداكار
اتل متل بچه ها،كه اونارو دوست دارند
آخه غيراون دوتا هيچكسيو ندارند
بابا،مامانو ميخواد.آخه عاشق اونه
ولي شعاري شد...من از شعار دادن بدم مياد و هيچ وقت شعار نمي دم...
نشد....نظر قليه شعره..من قبول ندارم حرف خودمو....
حرفمو پس گرفتم......
به جاي خنده...همون گريه کن...گريه واسه همه لازمه.....
براي امتحاناي فردا بايد گريه کرد نه خنده
حالا به جاي گريه و ناراحتي
به امتحاناي ديني ، فيزيک ، شيمي فردا مي خندي
توي همين کلاس زبان اگه کي مون حالش گرفته باشه ، حال بقي رو هم مي گيره.... به خاطر خودمون حال همديگر رو با ناراحتي هامون نگيريم... هر چمد که من هميشه اختلالات عصبي و رواني و نراحتيي دارم....
تو به اين قيافه خوشحال نگا نکن....
اگه اين لبخند ها و وخنده هاي زورکي و لوس و بي مزه و الکي هم نباشه که ديگه دق مي کنيم...همه مون.... به خاطر خودمون هم که شده قياافه رو شاد نگه مي داريم اما کي خبر داره از دل ها...
آخ که ديگه دل واسه ام نمونده..... بعضي وقتا ديگه حوصله ناراحتي نداررم حوصله غصه خوردن ندارم مجبور مي شم اجباري بندم....
خيلي ناراحتم.....براي همه چيزايي که داره توي همين چند روز
اتفاق مي افته که هر کدومش بهم يه شوک عصبي مي ده....
مساله درسي نيست..تنها چيزي که ارزش نداره ناراحتي براي درساس....
مشکلات دوستي ، خانواده اس....
يه زماني پايه ثابت همه وب ها و نظرا بودم...
اما ..... گفتم که از ساحل چشماشون دور شدم....خيلي دور...
جوابتو توي وبت مي دم ديگه.....
حالا باشه....نمي خواد دلگير خدافظي کني جواباتو مي دم....
نظر خصوصيه يادم نمياد....
ديدمش ولي يادم نيست...
چه دلگيرم....
شده اين قصه تقديرم....
چقدر اين لحظه ها سخته...
دارم تو ساحل چشماش ديگه آهسته گم مي شم...
چون جايي برام توي دنيا نيست ، توي اوج قثه خيلي وقته که گم شدم
مي رم يزد تا جايي برايم باشد...
کلا چه قدر وقت مي ذاري اين همه نظر مي دي.....
خدا بده وقت...
هي.... کسي به داد من نمي رسه...اصلا حال روحي رواني ام بده...
يکي بياد جون منو بگيره.....
آره انرژي ام ته کشيده و سوژه ها دارن ديگه تکراري مي شن...
سوژه واسه انرژي ندارم..... حالا هفته ديگه که بريم يزد آپ مي کنم..
باز يزد اميدي براي زندگي هست...