. . .
در زمانی که وفا
قصه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی است
و در آیینه ی چشمان شقایق ها نیز
عابر ظالم و بی عاطفه ی غم جاریست
به چه کس باید گفت
با تو خوشبخت ترین انسانم...
در زمانی که وفا
قصه ی برف به تابستان است
و صداقت گل نایابی است
و در آیینه ی چشمان شقایق ها نیز
عابر ظالم و بی عاطفه ی غم جاریست
به چه کس باید گفت
با تو خوشبخت ترین انسانم...
ساعت 19 و 15 . . .
من طبق معمول آنم . . .
هیچ کس آن نیست . . .
فردا امتحان زبان داریم . . .
و طبق معمول بیشتر درس های من مونده . . . ( الان 3 درس خوندم!! فقط 3 درس . . . پلی کپی و goog grammar مونده . . . )
و باز هم طبق معمول مغز من بعد از 2 ساعت خواب و 1 ساعت و نیم درس خوندن از انبوه اطلاعات و مترادف ها و متضاد های الکی انباشته شده و هیچ جوره هم خالی نمیشه . . .
و من در حال سعی کردنم تا با نت اومدن خستگی در کنم . . .
و هر چی هم تو نت می مونم خستگیم در نمیره . . .
و من دارم استرس می گیرم . . .
محض رضای خدا و دل ما و جلوگیری از مبتلا شدن ب استرس در ایام امتحانات ( ایام مصیبت بار امتحانات ) ی ذره آن شین . . . بیاین قرار بذاریم نوبتی آن شیم (!) تا حداقل وقتی یکی آن میشه دلش خوش باشه ک یکی دیگه هم هست . . .
دارم دق می کنم . . .
ب هم دردی واقعی نیازمندیم . . .
نیازمند دعایتان هستیم . . .
علی علی . . .
::